محل تبلیغات شما

مجله جهان کتاب.شماره آذر و دی 96

هزار و یک داستان . زری نعیمی


طبقه ی متوسط به هر دری می زند. خودش را از طبقه ی محروم وفقر و نداشتن ها و حقارت ها و رنج هایش کنده و دیگر جزء دوزخیان روی زمین» نیست.وسط مانده ، اما هنوز معلق است و پا در هوا. از این وسط ماندگی خوشش نمی آید. تمامتلاشش را می کند تا به هر طریق ممکن ونا ممکن خودش را برساند به بهشتیان روی زمین.»می خواهد اسم خودش را در آن طبقه ثبت کند. بهشتی هایی که همه چیز دارند. پول وقدرت زیر بنای بهشت برین است . داستان در دو روایت متفاوت یکی از بورس و سهام وطلا و دیگری مهاجرت از این طبقه می گویند. پای مفاهیم و مقولاتی را به داستان بازمی کنند که کمتر فرصت حضوری داستانی داشته اند. از داستان ها غایب بوده اند.منظورم مهاجرت و مهاجران نیست. بورس و سهام و سود مرکب » است. سود مرکبی که قراراست قدرت بیاورد و امکانات؛ و خوشبختی مگر غیر از این است! قبل ترها رمانی رامعرفی کرده اند به نام طلا بازی. رابطه تنگاتنگ طلا و اصالت. اصالت به ساعت هایرلکس بود و وزن و قیمت طلاها. طبقه متوسط تا به پول و قدرت دست پیدا نکرده، دردوزخ زندگی می کند. به احتمال زیاد اگر از این زاویه نگاه کنیم، می توانیم وضعیتپناهندگان ایرانی را در اردوگاه های مأنوس و اردوگاه های پناهندگی در آلمان درککنیم. کسانی که حاضرند انواع و اقسام بدبختی ها و حتی بدتر حقارت ها و توهین ها راتحمل کنند تا برسند به آن چیزی که می پندارند، بهشت است یا به آنجا میرساندشان. منهر چه نگاه می کردم نمی فهمیدم. چطور ممکن است آدمیزاد خود را به آب وآتش بزند تابه زور وارد سرزمینی بشود که نمی خواهندش؟! راهش نمی دهند و او حاضر است لب هایشرا بدوزد، گرسنگی بکشد، بی آبی را تحمل کند، خود کشی کند،  و مهم تر از همه مدام توهین بشنود و تحقیر شود،اما باز هم بماند. لابد یقین دارد این راه به همان که او می خواهد ختم می شود.رمان دیدار. نزدیک شده به این موقعیت و طبقه متوسط، که می خواهد با چنگ زدن بههر وسیله ای، کارت هویت طبقه قدرتمند را به دست بیاورد. چون از کارت هویت طبقهمتوسط بیزار است. یک فصل در بورس و سهام و سود مرکب هستیم. فصل دیگر در مهاجرت وماجراهایش. راوی هر دو فصل بهداد کیانی است. تحلیلگر بور س و سهام. با دستگاهی کهخودش اختراع کرده و اسمش هست نوسانگر»؛ و یکی از همکارانش اسمش را گذاشته گویبلورین». بهداد از صفر شروع کرده. خودش می گوید خانواده فقیر داشته. از آنجا رسیدهبه اینجا که همه خواهان مشاوره با او هستند که میزان ثروت و قدرتشان را بالا وبالاتر ببرند: تحلیلگر بازارهای مالی از جمله بورس ایران و بازارهای بین المللیمثل طلا و نفت و ارز کشورهای مختلف هستن. ایشون در دولت گذشته جز مشاوران وزیراقتصاد بودند. سال هاست تحلیلگر ارشد رومه ی معتبر عصر بورس هستن.» فصل اولبا این جملات کلید می خورد. نویسنده ریسک بزرگی کرده. وارد کردن داستان به مسائلاقتصادی یا وارد کردن مقولاتی مثل بورس و سهام ونفت و ارز به داستان. از جنبههایی، خود کشی داستانی است. چرا؟ زیرا احتمال زیاد و نزدیکی به یقینی هست در دمخواننده کتاب را ببندد و برود دنبال کارو زندگی. مثل کاری که اکثر خوانندگان اهلمطالعه با مقالات و گزارش های اقتصادی می کنند. خواندنش را وا می گذارند به اهلفن. با اینکه اقتصاد به قول مارکس عزیز زیر بنای همه چیز است. زیر بنای زندگی،هویت، اصالت، قدرت و. حتی به قول معروف ملانصرالدین خودمان زیر بنای فردیت وهویت تک تک ماست، چون این آستین نو است که پلو می خورد. با همه ی این اهمیت هایحیاتی، از خواندن مقالات و تحلیل های اقتصادی گریزان هستیم. بر فرض محال اگربخوانیم هم نمی فهمیم. انگار نه انگار که نه سر دارد و نه ته. حالا یک نویسندهچگونه جرئت به خرج می دهد و دل به دریای این مفاهیم می زند با داستانش؟ همان دمِدر داستان سود مرکب» را می گذارد جلوی روی مان: فقط اون قدر بدون که انیشتیندر این باره گفته که سود مرکب یکی از شگفتی های دنیای آدم هاست. هر کس که درکشکند، ثروتمند می شه و هر کی درکش نکنه، فقیر می مونه.» به هر حال نویسنده باداستانش حصر اقتصادی و تحریم ها را شکسته و یک غیر ممکن را به ممکن تبدیل کردهاست. نه تنها تحریم ها را شکسته که فرصتی ایجاد کرده تا خواننده از گریز دستبردارد و بنشیند پای داستان و در مورد بورس بخواند. برای همین اگر دیدار. رانخوانده اید، نترسید، صفحه اول را که خواندید، آن را نبندید. هر چند همان چند جملهاول یک جورهایی تشویقتان می کند به ماندن با کتاب و خواندنش. به تدریج وارد جهانیاز داستان می شویم که تازه است. با رویکرد و نگاهی متفاوت. با زبانی که هم ساده وهم جذاب است هم پر از فراز و فرودهایی که خواندنش را لذت بخش می کند. امر محالخواندن در مورد بورس و سهام و ارز، و امر ممکن نزدیک می شود؛یعنی داستان عاقبت بهخیر شده، نه عاقبت به شر. نقل قول دائمی پدرم بود وقتی من چیزی می گفتم و نویدی میدادم ار خودم در آینده و می گفت: به شیطان گفتند آخر عاقبتت به خیر! گفت: این امریه محال، محال، محال.امر محال مفاهیم و موضوعات اقتصادی در رمان دیدار. عاقبت بهخیر شده؛ یعنی می شود خواند و از آن لذت برد؛ و این همان سود مرکبی» است کهنویسنده توانسته خلق کند. آن هم بدون نوسانگر و گوی بلورین. مسلم است که این سودیکی از شگفتی های دنیای داستان است. هر نویسنده ای به این سود مرکب» دست پیداکند، مسلماً ثروتمند خواهد شد.

بهداد کیانی درس های بزرگ تحلیلی اش را برای آنها که خواهانثروت و قدرت هستند، با یک قصه شروع می کند. با قصه لوبیای سحرآمیز». او به یومنهمان چند دانه لوبیای سحرآمیز اکنون روی این صندلی نشسته. از خانواده فقیر وکارمندش می گوید و آب باریکه ای که داشتند. وقتی که پدرش باز نشسته شده به جای پولنقد به او چند سهام داده اند؛ و او از طرز تفکر خانواده ایرانی می گوید: اینجایک پرانتز باز کنم و یک مطلب مهم رو هم بهتون بگم. تو کشور ما مردم برگه سهام رودارایی نمی دونن. دارایی در نظر ما یه مورد ملموس و زیر سر مثل طلا و زمینه. مادرما هم همین جوری به اون برگه ها نگاه می کرد.» همان برگه های تحمیلی سهام،لوبیاهای سحر آمیز بهداد کیانی شده اند. البته این لوبیاها وقتی عمل می آیند و برگو بار می دهند و بهداد را می رسانند به سرزمین موعود پول و قدرت که بهداد همراه باغزل( همسر تازه عقد کرده) بارو بندیل می بندند و به مهاجرت می روند. قصه مهاجرت ازفصل دوم شروع می شود. تا نیمه پایانی داستان به صورت یک فصل در میان روایاتی ازمهاجرت داریم.

مثل همیشه وسوسه مهاجرت را غزل به جان بهداد انداخته. بهدادهم مذهبی است و هم سنتی و مقید به شئون؛ اما عشق کار دستش داده و نمی تواند درمقابل خواسته های غزل مقاومت کند. می پندارند اول جاکارتا و از آنجا قاچاقی جزیرهکریسمس و بعد هم شیرجه زدن توی خود بهشت که استرالیا باشد. طبق معمول مهاجران اغلبدر توهم شیرجه می زنند. مبنای مهاجرت ها شناخت، تحقیق و آگاهی بر آنچه پیش رودارند، نیست. فقط بر مبنای می گن ها و گفته اند ها و شنیده هاست: جاکارتا خیلیقشنگه. بعد راه می افتیم سمت جزیره ی کریسمس، چند ماه اون جا میخوریم و می خوابیم و بعدشم چی می شه؟ دی دی دیم. حاج بهداد و غزل خانوم، تو خودسیدنی دارن قدم می زنن و به همه ی این نگرانی ها هم می خندن.[ جزیره ی کریسمس]روز کریسمس کشف شده. شنیدم عین بهشته. از اینجاها که حیوون های جنگلی به خاطر آدمندیدن، ازت نمی ترسن.» به فعل ها دقت کنید. فقط می گن، شنیدن و.است. شیرجه میزنند؛ اما به قعر مصیبت ها و بلاهای آسمانی و سرگردانی در جزایر مختلف ، گم شدن،جدایی، مرگ و. بعد از کلی ماجرا، بهداد و غزل نا خواسته جدا می شوند. غزل ناپدید می شود. قایقشان غرق شده. جنازه اش نیست؛ و بهداد می ماند و سرگردانی وگرسنگی و گم شدگی و از دست دادن غزل؛ بالاخره همراه با دیگران می رسند به جزیره یکریسمس. رسیدن تازه به شروع بدبختی های زنجیره ای دیگری است که پایانی ندارد: خورشید داشت غروب می کرد که به جزیره کریسمس رسیدیم. همزمان با ما لنجی حاملپناهندگان هم رسیده بود.مسافران لنج از شدت خوشحالی سوت می زدند و می رقصیدند.»بالاخره بهداد بعد از پیدا نکردن غزل و احتمال مرگ او و شکست همه جانبه اش درمهاجرت، به ایران بر می گردد و این شکست می شود زمینه ی رش لوبیاهای سحرآمیز سهام.بهداد چون تفکر مذهبی دارد، قدرتش را اینگونه تفسیر می کند: یادتون نره که پیامبرما گفته، دنبال علم باشید حتی اگر در جای دوری مثل چین باشد. آدم باید شاخک هاشتوی مسائل اقتصادی ت بخوره» بهداد مدعی است که در اقتصاد همه چیز روی تحلیل میچرخد، نه پیش بینی: این دیگه تخصص من نیست عزیرم. من گفتم تحلیل، نه این که براساس حدس و گمان خرید و فروش کنیم. یادتون باشه . تحلیل گر پیش گویی نمیکند.»

هر چند در داستان خبری از تحلیل نیست و او با تکیه برنوسانگرش، مدام در حال پیش گویی است. تا جایی که دوستش می گوید او چیزی دارد کهدیگران ندارند: . من هم نشانه ای از این رشد قریب الوقوع رو نمی بینم، از طرفیهم اعتقاد زیادی به تحلیل های فنی آقای کیانی دارم. بارها به شخص بنده ثابت شده کهسهمی از نظر بنیادی شرایط آرام و خوبی داره، ولی ایشون چیز دیگه ای رو به من گفتنو همون هم شده. بعضی وقت ها فکر می کنم گوی بلورینی داره که توش نگاه می کنه وآینده رو می بینه.» تحلیل اقتصادی بهداد از یک طرف وصل است به لوبیاها و از اینطرف به گوی بلورین، بیخود نیست که زمانی مشاور اقتصادی وزیر وقت بوده! لابد اقتصادکشور هم با مد و همین گوی بلورین و لوبیاها مدیریت می شده!»

باز می رویم به فصل مهاجرت. بهداد به خانواده اش هیچ نگفتهبوده از رفتن. حالا از آنجا تلفنی خبر می دهد. مادرش می گوید: مادرم پای تلفنگفته بود خاک بر سرت که همه چیزت را فدای تلنگ تیز این دختره کردی. بابام هم اصلانیامده بود گوشی را بگیرد.»

او و غزل به سودای بهشت رفته بودند و بعد هر دو خاک بر سر»می شوند. داستان با روایت موقعیت مهاجرت و مهاجران نشان می دهد که پدیده بزرگمهاجرت می توانست گامی به سوی شناخت فرهنگی و تبادل فرهنگی باشد. قدم هایی درراستای پیشرفت و تمدن و تجدد و کسب ثروت و قدرت. البته اگر.، اگر مهاجرت به جایمی گن ها، به جای توهمات بر پایه ی واقعیت های عینی و مستقر می بود. اگر به جای توهمبر شناخت استوار بود. مهاجرت اگر دو نیمه داشته باشد، سیاه و سفید، اکنون در نیمهی سیاه آن است که دست و پا می زنیم و به هیچ کجا نمی رسیم.

بالاخره بهداد در سفرهای کاری اش و آشنا شدن تصادفی بادختری به نام شهره که او هم نقشه ی سفر قاچاقی دارد با پاسپورت جعلی، همسرش غزل راپیدا می کند. او نمرده. با اسم و رسم جدید منجی و راهنمای مهاجران شده. زندگی اوهم ویران شده بوده با فقر و گم شدگی و تحقیرو ؛ تا اینکه بالاخره با تغییرهویت، آدم جدیدی می شود و صاحب همسری جدید به نام عبدالرحمان. غزل و بهداد همدیگررا پیدا کرده اند اما با سرنوشت هایی جداگانه. بهداد از مهاجرتشان می گوید:

مثل اون موقع که ما همین طوری، بی تحقیق راه افتادیماومدیم. منظورم اینه که یک عده توهم بهشت می زنند و می آن این طرف دنیا و همه یزندگیشون رو به باد می دن.»

غزل روایت دیگری دارد: من از زندگی ای که اینجا تونستمفراهم کنم، پشیمون نیستم. قبول دارم می شد از راه های کم دردسرتری به اینجا رسید واین همه زجر نکشید. دلم نمی خواد هیچکس آواره ی مملکتی غریب بشه. برای همین خودمرو این جوری وقف این کار کردم.»

دیدار در کوالالامپور، جهان داستانی و تازه جذابی ساخته.شاید می توانست خیلی بهتر از این ها که هست بشود اما مهم تر از هر چیز ورود او بهموقعیت های تازه ی داستانی است و خروج از وضعیت های تکراری. نویسنده ها مدام درحال رفت وآمد در یک تکه جا هستند؛ و راضی اند به آب باریکه هایی که در همان محدودهبه دست آورده و می آورند. نویسنده از محدوده ها و محدودیت ها و آن یک تکه ها بیرونزده. مهاجرت کرده. تا با مهاجرتش جهان داستانی تازه ای بیافریند و داستان را عاقبتبه خیر کند.                  

نقد زری نعیمی درباره ی رمان دیدار در کوالالامپور

آیین معرفی و جشن امضای کتاب" دیدار در کوالالامپور" در کاشان

بلند پروازی بر فراز دیوارهای کوتاه!

ها ,هم ,بهداد ,های ,ی ,داستان ,ها و ,می کند ,از این ,و سهام ,است که

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود آهنگ|متن آهنگ|دانلود آهنگ جدید سایت تفریحی سرگرمی کاربردی دهکده دانلود mouldsengineering Anna's receptions iderrinri Ruby's life lipeltachi Richard's notes وب سایت شخصی حسین باقری Take The Cheap NFL Minnesota Vikings Jerseys To Home And Have A Great Discount.